شیرین دخترهای من

موهای پارمیس بلند شده ...

    ...

امروز به پارمیدا تقدیرنامه با یه جایزه دادن       ...

                    عشق یعنی مستی ودیوانگی               عشق یعنی    با جهان بیگانگی                   عشق یعنی شب نخفتن تا سحر             عشق یعنی سجده با چشمان تر                       &...

مامانی برای پارمیدا بافته ...

پارمیدا خیلی دختر احساساتیه سریال که میبینه (البته سریالای شبکه های ایرانو مجاز ببینه)به جاهای غمگین میرسه میشینه زار زار گریه میکنه دیشب سریال باغ سرهنگ ناراحت کننده بود قسمت آخرش هم بود دیگه واویلا کلی گریه کرد                                                                        ...

وقتی پارمیدا از مدرسه میاد از کلاس و دوستاش تعریف میکنه پارمیس هم حرصش درمیاد به من میگه (به من بگو به من بگو)  منم مجبور میشم به پارمیس نگاه کنم ولی گوشم با پارمیدا باشه وقتی هم که پارمیس شیرین زبونی میکنه بوسش میکنم پارمیدا ناراحت میشه پارمیدا یادش نمیاد که منو باباش چقدر لوسش میکردیم البته بابایی هنوز هم همونجوریه امروز پارمیدا به پارمیس میگفت: تو کوچولو بودی فسقلی بودی تو دل مامانی بودی پارمیس هم احساساتی شده بود گفت: آره من تو دل مامانی بودم تو تو دل بابایی بودی  پارمیدا هم همه ی تلاششو کرد که بهش بفهمونه  تو دل بابایی نمیتونه  باشه ولی نتونست مثل همیشه گذشت کرد ...

دیروز رفتم کارنامه ی پارمیدا رو گرفتم خیلی اضطراب داشتم اولین کسی بودم که وارد دفتر مدرسه شد و کارنامه رو گرفتم همش  خیلی خوب بود  انگار که من موفق شده بودم واقعیتش هم همین بود موفقعیت منو پارمیدا بود همه ی وقتم با کار کردن وسرو کله زدن با پارمیدا میگذره     ...

    ...

مامانی بافته ...